شب ها و خیال تو ...

در خواب...به رودی می پیوندم...

که خیالِ تو

چون ماهی-ی کوچکی در آن شناور است

و من...

در دریاچه-ی یاد تو ...پارو خواهم زد!

و نمی دانم...خیالِ تو مرا تا کجا خواهد برد...تا من!

تو را من... و من!

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ

تصویر آن دزدک دریایی که در دریاچه یاد تو پارو زنان به سمت او می رود، عجب هیجان انگیز است!
راستی این حرامی دریایی قصد بردن کدام اموال آن رهگذر خیالی را دارد؟!

اموال؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد