خانه عناوین مطالب تماس با من

ستاره دنباله دار

ستاره دنباله دار

درباره من

سالها پیش در هیاهوی فریادهای مردم بدنیا آمدم و چنین شد که ...سرشار از حرفم...اما آموختم که با سکوت فریاد بکشم ! فریادم را به درون می کشم... تا دیگران را نیازارم!! ادامه...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • من بهتر
  • جمال همه بی معرفتارو عشقه !!
  • واللااااااااا :)
  • سمفونی مردگان ، عباس معروفی
  • نگذارید
  • این روزا !
  • 92/03/06
  • و باز هم عباس معروفی عزیز !
  • [ بدون عنوان ]
  • وقتی خیلی دلتنگی ...
  • والللااااااااااااا :)
  • :)
  • مجددا ً ما زیاران چشم یاری داشتیم !!
  • آغاز اردی بهشت رویایی ...
  • یک فرشته کوچک

بایگانی

  • آذر 1393 2
  • شهریور 1392 1
  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 2
  • خرداد 1392 1
  • اردیبهشت 1392 7
  • فروردین 1392 4
  • اسفند 1391 5
  • بهمن 1391 4
  • دی 1391 1
  • آذر 1391 3
  • آبان 1391 6
  • تیر 1391 9
  • خرداد 1391 31
  • اردیبهشت 1391 24
  • فروردین 1391 26
  • اسفند 1390 17
  • بهمن 1390 19
  • دی 1390 33
  • آذر 1390 35
  • آبان 1390 33
  • مهر 1390 27
  • شهریور 1390 32
  • مرداد 1390 24

آمار : 49436 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • من بهتر چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1393 12:56
    چه دلم قانع است این روزها... انگار یکی دستم را گرفته و برده آن بالا، روی ابرها...! کنار همان تکه ابر دوست داشتنی که به وقت دلتنگی پا به پایم می بارد؛ این روزها، سوار قوس رنگین کمانم، جای خالی یک بودن ندارم، اصلا تو مگر بوده ای هیچوقت، که حالا نباشی؟! نبوده ای که نباشی؛ راستی گفتم که تو را دوست دارم، از دور...؟! دوست...
  • جمال همه بی معرفتارو عشقه !! شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 11:17
    دیشب با چشمای بارونی و غمگین به خواب فرو رفتم... دیدم تو اومدی به دیدن من... گفتی: بین من وتو همه چی تموم شده... دیگه چیزی نگفتی... ولی با زبان اشاره و نگاه که بینمون حکمفرما بود بهم فهموندی دیگه نمی خوای حتی فکری از من داشته باشی... دلم بد جوری گرفت... ولی هیچی پیشت نگفتم... شاید هم غرورم را نگه داشتم تا بیشتر از این...
  • واللااااااااا :) شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 10:58
    " منی "که کنارش " تو "نباشی " تومنی نمی ارزد.
  • سمفونی مردگان ، عباس معروفی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 15:30
    وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست، چون نمی تواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند، تنهایی تو کامل می‌شود...
  • نگذارید جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 11:14
    آدم تا یک جایی برایش مهم است، می‌جنگد...اعتراض می‌کند...خشمگین می‌شود...آزار می‌بیند... از یک جایی به بعد، دیگر می‌افتد به بی‌تفاتی...به خاموشی...به بی‌حسی..راحت و در سکوت می‌گذرد... نگذارید آدم‌ها، رابطه‌ها، زندگی‌تان به این بی‌تفاتی برسد..
  • این روزا ! شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 12:37
    لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!! کاظم بهمنی
  • 92/03/06 سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 10:51
    باز استرس هیجان دیوونگی آرامش سکوت و باز آرامش
  • و باز هم عباس معروفی عزیز ! جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 17:54
    همه ی نام ها تویی همه ی چهره ها تویی تمام صداها از توست دیروز چشم هایت را در قطاری دیدم که نگاهم کرد و گذشت..
  • [ بدون عنوان ] شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 17:41
    باز عاشقت شدم داشتم آهنگی گوش می‌دادم که شبیه موهای تو بود ... عباس معروفی
  • وقتی خیلی دلتنگی ... پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1392 21:16
    روزها.....ماهها.....سالها میگذرد اما.... توهنوز همان خوب دیروزی...
  • والللااااااااااااا :) سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 10:48
    دوستت دارم ؛ نه به خاطر شخصیت تو ؛ بلکه به خاطر شخصیتی که در هنگام با تو بودن پیدا می کنم . گابریل گارسیا مارکز
  • :) یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1392 15:49
    من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم ریشه های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم قیصر امین پور
  • مجددا ً ما زیاران چشم یاری داشتیم !! چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 10:01
    تو شرایط عادی همه هستن...همه خوبن...توی خوشیها هم همینطور...ولی درست در لحظاتی که داری شرایط بدی رو می گذرونی...وقتایی که احتیاج به آرامش...یا یه پناه ...اونوقته که هیچ کس درکت نمی کنه...همه خودخواهی های خودشونو دارن...هر کی فکر خودشه...هیچ کی نیست همراهیت کنه...کنارت باشه...پناهت باشه...همراهت باشه...یه لحظاتی از...
  • آغاز اردی بهشت رویایی ... یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 10:41
    دلم آرامش می خـواهـد.... بـه اندازه ی خوردن ِ یک فنـجان چـای کـوتـاه بـاشد یا به اندازه ی قـدم زدن ... روی ِ سنـگفـرش ِ خیـس ِ پـیاده رو طـولـانـی فـرقی نـمیکند.. فقط آن لحظه را می خواهم آن لـحظـه کـه تـمام سلـول های بدنم آرام میگیرند.....!
  • یک فرشته کوچک جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 23:18
    مثل یک فرشته کوچک آرام و نرم از آسمان می آیی روی شانه ام مینشینی و پچ پچ ت گوش مرا پر میکند و من ریسه میروم دیوانگی ام را و دلم برایت غنج میرود دست هایم را میگیری دست هایت برای من خنکای بهشتی میشود به غایت آرزو شیرین چشم هایت به نهایت نور روشن من و تو تو و من دست در دست هی میچرخیم و هی ... و تو رفته رفته محو میشوی با...
  • 13 به در هم آمد سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1392 01:32
    سیزده را همه عالم به در از شهر کنند من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم... شهریار
  • کاش گاهی مرد بودم شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 23:25
    کاش گاهی مرد بودم می شد تنهاییم را ...به خیابان بیاورم و نگران نگاه های مغرضانهِ مردم نباشم... کاش گاهی مرد بودم می شد شادی ام را ...به کوچه ها بریزم ...با صدای بلند از ته دلم بخندم و هیچ ماشینی...برای سوار کردنم ...ترمز نکند ...! مــن از زن بــودنـم در این سـرزمیـن گــاهــی سخــت گلـــه دارم.
  • سال نو مبارک ! چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 01:22
    بس که بد می‌گذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند صائب تبریزی
  • برای تو دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 11:37
    "دوستت دارم" را در دستانم می‌چرخانم از این دست به آن دست. پس چرا هروقت می‌خواهم به دستت بدهم نیستی؟ دیگر ایمان نداشتم قلبم فشرده می‌شد از درد تاب نمی‌آوردم و می‌پیچیدم به دور شب. چرا اینجا نیستی تا "دوستت دارم" را از جنس خاک کنم، از جنس تنم، و با بوسه بپوشانمش بر تنت ؟ و من آب می‌شدم می‌سوختم ذره...
  • :) شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 09:48
    بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟ گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت خیز تا بر کِلک...
  • چقدر جایِ شانه هایت کنارم خالیست !! پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 11:46
    اینکه گاهی دلم می گیرد گاهی دستانم به زندگی نمی رود گاهی یک حصار دورِ خودم می بندم و رویش می نویسیم : تا اطلاع ثانوی خسته ام دلیل نمی شود که تو آمدنت را به تعویق بی اندازی دلیل نمی شود که هنوز هم زندگی را برایِ تو در بغچه نگذاشته باشم دلیل نمی شود که به شانه ی دل شکسته ها نزنم و نگویم : عزیز جان خدا هست.. خدا هست .....
  • از یه جایی به بعد شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 22:58
    از یه جایی به بعد . . . مرض چک کردن موبایلت خوب میشه حتی یه وقتایی یادت می ره گوشی داری دیگه دلشوره نداری که گوشیتو جا بذاری یا اس ام اسی بی جواب بمونه از یه جایی به بعد . . . دیگه دوس نداری هیچکس رو به خلوت خودت راه بدی حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه ... از یه جایی به بعد . . . وقتی کسی بهت می گه دوست دارم لبخند...
  • قهوه تلخ چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 09:50
    حکایتِ رفاقتِ من با تو حکایتِ "قهوه" ای است که امروز به یادِ تو تلخِ تلخ نوشیدم،که با هر جرعه بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟؟! وآنقدر گیر کردم بینِ دوست داشتن و نداشتن که انتظارِ تمام شدنش را نداشتم!! وقتی تمام که شد....فهمیدم باز هم قهوه می خواهم.... حتی.... تلخِ تلخ !
  • هپی ولنتاین ! چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 22:31
    چه لذتی داره صبح بلند بشی ببینی یه نامه به آینه ی اتاق چسبیده شده : سلام دلیلِ زندگی ! صبحِ قشنگت بخیر .. امروز نمی خواد بری سرِ کار چمدون جمع کن می خوایم بریم سفر چمدون نبستم که به سلیقه ی خودت برام لباس بزاری شب پرواز داریم.. نمی گم کجا که غافلگیر شی ! راستی .. قربونِ چشمات برم که الان متعجبه و می دونم اگه اونجا...
  • چقدردیگر وقت دارم؟ سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 12:25
    اولین مشت آب سرد را که به صورتم می پاشم تکانم میدهد. نفس عمیقی می کشم و سرم را بالا می گیرم.نگاهم در آینه به خودم میافتد....خودم؟!....جا میخورم.این غریبه کیست که اینقدر پریشان مرا نگاه می کند؟...خدایا او کیست؟ یک آشنا؟ یک غریبه؟ نوک انگشتانم را بر پوست خسته اش میکشم.روی خطوط ریز و درشتش.هر خط نشانی از یک حادثه-یک غم....
  • خوشا کسی که اگر شاعر است شاعر توست دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 10:15
    تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست فقط نه من به هوای تو اشک می ریزم که هر چه رود درین سرزمین مسافر توست همان بس است که با سجده دانه برچیند کسی که چشم تو را دیده است و کافر توست به وصف هیچکسی جز تو دم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است شاعر توست که گفته است که من شمع محفل غزلم؟! به آب و...
  • به بهانه سالگردی دیگر! پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 11:20
    دل من دیر زمانی است که می پندارد : « دوستی » نیز گلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ... ساقه ترد ظریفی دارد . بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد ! در زمینی که ضمیر من و توست ، از نخستین دیدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هایی است که می افشانیم . برگ و باری است که می رویانیم آب و خورشید و...
  • من معمولی ام و معمولی بودن هیچ غمگین نیست پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 23:35
    من از آن دسته آدم هایی نیستم که ماندگار می شوند،می چسبند یک جایی گوشه ی ذهن شما و کنده نمی شوند.کلمات منحصر به خودم ندارم که به واسطه یشان یادم بیفتند.ایده ای ندارم برای نجات دادن دنیا.خیال پرداز خوبی نیستم.همه چیز را همان شکلی می بینم که هست و همه را همانجوری می پذیرم که هستند. کسی را سوال پیچ نمی کنم.اصراری ندارم که...
  • امروز ... سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 16:26
    رفتم و گوش دادم به سکوت چه شگفت است این همیشه صدا
  • بریده یی از فیلم همه‌چیز خوب است سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 14:51
    مردم عوض شدن، زمونه عوض شده، میدونی، این روزها وقتی با یه نفر دست میدی بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر 5 تا رو پس گرفتی یا نه!!!
  • 347
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 12