بهانه ای برای لبخند

منتظر نگاهت هستم
انتظارش شیرین ترین غم دل کوچکم است
صدایت را برای خاطرات بکر جوانی ام می ستایم
حضورت آخرین توسل است برای صعود به واقعیت بودنت
دستانت آخرین خانه امن دلم در زمستان نا تمام تمام نا هنجاریهاست
پاهایت لحظه عبور از غبار همیشگی خواهشهای نا ممکن را می ستاید
نفسم بازگشت به خانه اش را فراموش خواهد کرد اگر بداند که انتظارت خاموش ترین سکوت زندگی شب زده اش را به او می سپارد
تا بودی بهانه ای برای رفتن نداشتم
و آن گاه که رفتی بهانه ای برای لبخند ...


نظرات 1 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ

منتظر نگاهت میمانم

نگاه .. اولین سبب این آشنایی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد