این روزها ،
حال و هوایم شنیدنست .
سکوت می گویم سکوت می خندم
سکوت می سازم ، سکوت می نویسم . . .
دست های پنجره که نفس می کشد
بخار "خیلی وقت ٍ ها " آب میشود !
تشبیه و استعاره کار ٍ من نیست
وقتی که من مجاز ٍ به گفتن ٍ از تو شده ام ،
همه ی سکوتم یک طرف ، با دلم چه کنم ؟
من از رفتنت غمگین نمیشوم ! ولی به جای باران میبارم !
به جای شقایق دلخون و به جای ستاره گم میشوم!
خارج از مدار می چرخم و ساحل را گم میکنم !
اما ... حالا ... برای از تو گفتن هوای حوصله هیچ شده است !
و آن دفتر دیگر به پایانش رسید !