جاده

دلم میخواهد چمدانم را ببندم و تن به جاده بسپارم

تا مرا با با خود ببرد

فرقی نمیکند به جنگل برود یا دریا

یا حتی به صحرا

هر کجا که یاد این شیدایی و جدایی ویرانم نکند

خوب است.... کاش تو هم همان حوالی باشی

بوی بهار پیراهنت حالم را خوب میکند

و بوی یاس تنت ...

نظرات 2 + ارسال نظر
سینا یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

مرا هم در چمدانت بگذار و ببر
راستی به او سفارش کند که زودتر برگردد. نزدیک است که طاقتم طاق شود!!

داره می میره دلم واسه مخمل نگات ... همه رنگی رو شناختم من با اون رنگ چشات ....
من بدون اون جایی نمی رم :((((((((((((((

فریناز جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:56 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

زیبا زیبا زیبا

واقعا زیبا

متشکرم عزیزم ... شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد