خداااااااااااااااااا ..

دیگر شمع و پروانه هم این روزها حوصله ندارند


هوای شهر من سرد است


دلم از ان سردتر


دیگر غریبی دل من بس است


دلم یک دنیا شادی میخواهد


اه که روزگار با من چه میکند



خدایا

ما به دنیا می آییم

تا تو حسرت نداشته هایت رانخوری

نظرات 1 + ارسال نظر
قاصدک شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ب.ظ

دوست من :
در نا امیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است

می دونم قاصدک جان .... حتی موهای سرمم می دوننن که پایان سیاهی سپیدیست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد