دعای خودم و شعر تقدیمی به اوووو

دوست دارد دویدن
بر پشت بام تنهایی
با بادبادکها, به این سو آن سو
رفتن , رها شدن
باز کردن, قرقره ی نخ
بالاتر بالاتر رهایی از بادها
آرام می گیرد بادبادک
در بستر آسمان آبی
کودک لذت سنگینی نخ را حس می کند
ترس پاره شدن 
گره خورده در قلبش
نگاهش به دورها
رقص مرگ ,گره قلبش باز می شود
پاره های نخ راجمع می کند
امیدوار
در رویای باد بادکی دیگر
فردائی دیگر
آسمانی دیگر


                            شعر "رویای بادبادک " از شاعر "عبدالرسو ل حسن زاده"



شبی از پشت یک تنهائی نمناک  و بارانی ،

تو را با لهجه ی گلهای  نیلوفر صدا کــــردم
تمام شب برای با طـراوت ماندن باغ قشـنگ آرزوهایت دعا کـردم
تو را از بین گلهائی که در تنهائی ام روئــید جدا کردم .

نمی دانم چرا ؟!

شاید به رســــــم عادت شیداییمان باز ،

برای شــادی و خوشبختی تو من دعا کردم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد