میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است...


شب شده چشمم تو را دائم تمنا میکند

دل اسیر درد تنهاییست حاشا میکند

 نازنین آرام جان این غصه ها از بهر چیست؟ 

 یا ز بهر چیست دل امروز و فردا میکند 

 پشت پلکت مینشینم پلک بر هم میزنی 

عاقبت عشق است ما را زود رسوا میکند

این غم دوریت جانم را به لب آورده است 

 دل اسیر درد تنهاییست حاشا میکند... 

 
این دو بیت آخر منو کشت...


نظرات 2 + ارسال نظر
ع.خ پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ق.ظ http://www.jump.blogsky.com

عین روزگار که مارو کشت

من دزد شعر های چشم او هستم !!!!

Sanil جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

Maa raa niz bekoshot! In ehsaase pake to mano koshtt

Aziiiiiiiiiiiiiiizami :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد