به یاد لحظه های آشنایی ...


روزی که دیدمت ، دلم یه جای دیگه بود ؛
 حال و هوای رؤیاهای من هوای دیگری داشت . اون روزها دلم  را از نگاه های همه ، کنده بودم ؛ دنبال کسی بودم که مثل هیچکس نباشه ؛ اما نگاه تو داد میزد که با اونای دیگه فرق داری .
حرفهاتو که می شنیدم با خودم می گفتم : « عجب شهامتی ! در این دنیای قحطی عاطفه ها ، داره از محبت حرف میزنه !
چه دل مهربونی داره !
این یکی دنیا رو درست مثل خودم می بینه . »

کم کم که شناختمت دیگه فکرت از سرم نرفت که نرفت .

حالا روزی هزار بار به یادت می افتم و همش  بدنبال فرصتی هستم که باهات صحبت کنم .

اون هدیه ی با ارزشی که بهم دادی ، هنوز دارمش ؛

یه قلب پاک و مهربون که همیشه ی همیشه با منه

و خیلی دوستش دارم و اگه خدا بخواد همیشه با من خواهد بود .


حالا دیگه دنیای من با وجود تو یه عالم دیگه ای داره . حالا دیگه به جز غم دوری هیچ غم دیگه ای ندارم .

 صدا و لحن عاشقت برام لالائیه قشنگیه ؛ حالا دیگه شبای من طلائیه طلائیه .

عزیز دلم بیا کاری کنیم که هیچوقت از هم نرنجیم ؛

دلهامونو نشکنیم ؛ و به عهد خود وفا کنیم ؛ تا اونجا  که همه ، حسرت عاشقی ما را بخورند . قبول ؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
شبنم شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ب.ظ

قبول

مرسی شبنم جان با طراوت !!!!!

سینا شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ

واقعا فکر می کنی ممکنه قبول نکنه؟!
این همه احساس پاک و آسمونی را دیگه کجا میشه پیدا کرد؟!
اگه این وبلاگ را نمی خونه، یه جوری این
پیام من رو به عنوان یک ناشناس بهش برسون.

به روی چشم چپم که به قلبم نزدیک تره ...

Sanil شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

Ghabol Ghabol Ghabol
1000bar ghabol
Vali ghabole mano nemikhay ghabole une k moheme!
Kash mishod biad ba ye aghoshe garm ba hese vagheyii bet negah koneo bege:
aziiiiizam ghabol ghabol ghabol ,1000 bar ghabol

goft ghabool ... vali moteassefane ...

Sanil دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ق.ظ

Ah! Hamishe akharesh ye moteasefaneyi ama o agari bayad bashe!!
:(

are Moteassefane :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد