خونه مون ...

میدانستی این دل بی سامان من و قصه عاشقیهایش آخر کار خودش را کرد ؟!!!

امشب داشتم خونمونو میساختم

جات خالی یه خونه خوشگل ۲ نفره

پر از خوشبختی

آرزوی با تو بودن هم قند تو دلم آب میکنه چه برسه به خودش ....


راستش یهو یاد اون چمنهای سبزرنگ و با طراوت حیاط افتادم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ب.ظ

دلم حیاط خونه تون رو خواست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد