چشمان قشنگت به اجدادت رفته اند و دلت به قوم مغول
فقط تار و مار میکند
در آفریقای چشمانت دختران بومی می رقصند...
در چین پیشانی ات دیواری بی انتهاست
و نگاهت به گندمزار های نقره ای می ماند
در عمق برزیل چشم هایت
تمام دنیا را هم بگردی دیگر این همه عشق را کجا پیدا میکنی
اینجا و آنجا ندارد
نصف النهار مبدا و مقصد همینجاست
و استوا لبهای من است
خودت را خسته نکن
سلااااااااااااااااام من از برگشتم و جالب اینجاست که پست امشبت متناسب بود با منه مسافر .
دوست داشتم چون از مناطق جغرافیایی شروع کردی و در بهترین نقطه به پایان بردی ،کلا ستاره جون من مناطق گرمسیری رو دوست دارم
چشممون روشن طراوت جان ... خوش آمدی ... خودمم کلا این پست رو دوست دارم ... جا داشتن به خیلی از مناطق دیگه سر بزنم ... ولی ...
خسته نیستم
و نخواهم شد
اما راهی بس بلند و طولاتی است
این خط استوا !
آخر خط هم که پیدا نیست،
میدانی که؛
دوار است!!