شبیه مه شده بودی
نه می شد در آغوشت گرفت
و نه آن سوی تو را دید
تنها می شد
در تو گم شد
گم شدم...
پی نوشت : اینکه کدوم یک از مطالب وبلاگ رو خودم می نویسم و کدوم جملات زیباییه که بهش بر می خوریم دیگه باید دستتون اومده باشه دیگه ... اغلب جملات کوتاه و معنی داری که ممکنه تا به حال هم شنیده باشین قطعا زاییده ذهن من نیست ... من فکر می کردم تمام خواننده های وبلاگ من اینو تشخیص می دن ... خیلی وقتا شده جملاتی از ذهنمون رد می شه و می نویسیم که خودمون قبلا جایی خوندیم ... مثل پست کوه ... که باعث شد دوستی ازم سوال کنه خودت نوشتی یا کپی پیست کردی ....
اینو گفتم که بگم ... تشخیصش با شما ... گاهی نمی دونم کی و کجا خوندم یا شنیدم ... ولی خب با اوضاع احوال اون روز و ساعتم می طلبیده بنویسمش ... مگه نه اینکه اون لحظه من اونو گفتم ؟؟؟؟ هووووووممممممممممم ....
اینجوری کلامون می ره تو همااااااااااااااااااااااااااااااااا
درضمن خیال شما راحت ... کلماتی که از درون برای شما می جوشه هم تابلو ٍ هم آشناست ... مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهله
باشه دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجب دوستی!!
کم نیستند این نابخردان!
آخخخخخخ گفتی سینا .... دست رو دلم نزار ...
گذاشتم که!
اگه اجازه بدی بردارم؟!
نه ... خوبه بزار باشه ... دلم گرم شده