زندگی

همیشه بین جاده های قشنگ که به کوه و دشت نزدیکند

و پر از روستا و قهوه خانه و سگهای ولگردند

درست کنار درخت

یا یک رود

قبرستان کوچکی هم هست

به کوچکی چند قطعه سنگ ....

نظرات 2 + ارسال نظر
سینا شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ

روزی از روزها
شبی از شب ها
خواهم افتاد و خواهم مرد
اما می خواهم هر چه بیش تر بروم
تا هرچه دورتر بیفتم
تا هر چه دیرتر بیفتم
هر چه دیر تر و دور تر بمیرم
نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه
پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم
افتاده باشم و جان داده باشم
همین.
از "دفترهای سبز"

مثل همیشه عااااالی

سینا چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد