نمی دونم چیه و چرا ...
معجزه هم نیست
اما ;
دستهایم را که می گیری
زبان شعرم باز می شود ...
بیقرار قرارمان می شوم ...
ودر چنین هوایی که دل کندن از تو سخت است ...
نقطه چین می شوم !
و در ان دوردست ها
دستهایم را به سویت دراز می کنم
تا دستهایت را در خیال از آن خود کنم ...
تا آرامشی خداگونه وجودم را بگیرد ....
خیال چرا؟
دستهایم از آن تو!