اندکی بر زیر این باران بمان ، ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کن

زمانی که زیر درختان برگ ریز پاییزی با شاخ های سر به فلک کشیده و برگ های زرد و نارنجی رنگش قدم می زنی و وقتی  به نور مهتابی که از لابه لای برگ ها بر زمین باران خورده می تابه می نگری،رقص عاشقانه برگ های پاییز را همراه موسیقی باد می تونی احساس کنی ...



 و در اینجاست که به شکرانه ی تمام این لحظه ها که می تونست نباشه

می نویسی :


صدای خش خش برگها

توی یه جاده ی پاییزی

صدای قدمهایمان
صدای نفسهایت

پیچیده لا به لای صدای نفسهام


صدای ناله درون من برای سرآغاز مجدد دوری

و صدای باران

و باران

آری باران

نوازشم می کند با تو



نظرات 1 + ارسال نظر
سینا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

صدای برگها
صدای گذر زمان است؛
صدای رفتن.
و باران
برای شسته شدن؛
پاک رفتن.
... و پاک باز آمدن...

شاعر می گه :
زیر بارون نفسهاتو دوست دارم
عطر خوب تورو بارون می گیره
با تو زندگیم چه رویایی می شه
با تو این قلب یخی جون می گیره ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد