راستش دل ودماغ نوشتن نداشتم ...
وقتی از خودم پرسیدم چرا ؟؟؟؟؟
فهمیدم که :
گاهی آنقدر از من دور میشوی
که عاشقانه هایم بوی زمستان می گیرد
سردمی شود
یخ می زند ...
پس با خودم فکر کردم ، ننویسم بهتر است ...
دل و دماغم با سورپرایز امروز عصر برگشت سرجایش ...
امیدوارم با شروع هفته باز از بین نره ...
قالب جدیدت مبارک ستاره دنباله دار.
مرسی ... چند وقتی بود دنبال فالب خوب برای همخونی با اسم وبلاگم می گشتم ... وقتی اینو دیدم واقعا سورپرایز شدم و سریع اقدام کردم ... حتی بعد از سه روز تونستم کمی بنویسم !
تا صد می توانستم بشمرم
ده تا ده تا و اشتباه،
و پناهگاه تو کمد بود و میز و صندلی های کهنه
که زود پیدا می شدی.
این روزها،
تمام ستاره های کهکشان را هم که بگردم،
جز تن های مبهم و نبودن تو،
چیزی نمی یابم.
کجا پنهان شده ای ؟
پشت یه ابر سنگین از همه دلتنگیها و نداشتنها و ندیدنها و نبودنها ..
امیدوارم
منم هم ...