عاشقانه هایم

سه روز گذشت و هیچ ننوشتم ...

راستش دل ودماغ نوشتن نداشتم ... 


وقتی از خودم پرسیدم چرا ؟؟؟؟؟

فهمیدم  که :

گاهی آنقدر از من دور میشوی

که عاشقانه هایم بوی زمستان می گیرد

سردمی شود

یخ می زند ...


پس با خودم فکر کردم ، ننویسم بهتر است ...

دل و دماغم با سورپرایز امروز عصر برگشت سرجایش ...

امیدوارم با شروع هفته باز از بین نره ...


نظرات 3 + ارسال نظر
طراوت جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ب.ظ

قالب جدیدت مبارک ستاره دنباله دار.

مرسی ... چند وقتی بود دنبال فالب خوب برای همخونی با اسم وبلاگم می گشتم ... وقتی اینو دیدم واقعا سورپرایز شدم و سریع اقدام کردم ... حتی بعد از سه روز تونستم کمی بنویسم !

مهدی شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ

تا صد می توانستم بشمرم
ده تا ده تا و اشتباه،
و پناهگاه تو کمد بود و میز و صندلی های کهنه
که زود پیدا می شدی.
این روزها،
تمام ستاره های کهکشان را هم که بگردم،
جز تن های مبهم و نبودن تو،
چیزی نمی یابم.
کجا پنهان شده ای ؟

پشت یه ابر سنگین از همه دلتنگیها و نداشتنها و ندیدنها و نبودنها ..

سینا شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:50 ب.ظ

امیدوارم

منم هم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد