کابوس های شبانه

چقدر بی تو

از خواب بپرم

شیشه ی آب را سر بکشم

و چیزی از پنجره بپرسم؟


 ***

پلک می زنم

به سقف خیره می شوم

و باز به خواب می روم

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ق.ظ

تو هم مثل من کابوس هاتم بنداز گردن مردم
والا کی به کیه؟

مهدی سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ

تو آمدی و به هم ریختی قرار مرا
خزان خزان کردی مبتلا بهار مرا
پس از دمیدن تو یک به یک غزل هایت
به دست خویشتن گرفت اختیار مرا
به سرزمین تو تبعیدی همیشه شدم
و خاطرات تو پر کرد روزگار مرا
به باد های فراموشی زمان دادی
همه قبیله ی من٬ ایل من٬ تبار من
به ظرف میوه اگر سیب نارس تو رسید
خراب کرد زمان٬ سیب آبدار مرا
وصیتم همه ی آن نوشته هاست عزیز!
نگه بدار ورق های یادگار مرا...

قشنگ بود ... ممنون

غریبه چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

خواب، خوش!

نگین دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

دارم نوشته هاتو میخونم
واقعا قشنگ مینویسی
اسم وبلاگ یکی از دوستامم ستاره دنباله داره.وقتی اینجا رو تو صفحه ی اول بلاگ اسکای دیدم فکر کردم اون آپ کرده . ولی دیدم یه وبلاگ قشنگ دیگس موفق باشی

مرسی نگین جان ... ممنون از لطفت عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد