خانه عناوین مطالب تماس با من

ستاره دنباله دار

ستاره دنباله دار

درباره من

سالها پیش در هیاهوی فریادهای مردم بدنیا آمدم و چنین شد که ...سرشار از حرفم...اما آموختم که با سکوت فریاد بکشم ! فریادم را به درون می کشم... تا دیگران را نیازارم!! ادامه...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • من بهتر
  • جمال همه بی معرفتارو عشقه !!
  • واللااااااااا :)
  • سمفونی مردگان ، عباس معروفی
  • نگذارید
  • این روزا !
  • 92/03/06
  • و باز هم عباس معروفی عزیز !
  • [ بدون عنوان ]
  • وقتی خیلی دلتنگی ...
  • والللااااااااااااا :)
  • :)
  • مجددا ً ما زیاران چشم یاری داشتیم !!
  • آغاز اردی بهشت رویایی ...
  • یک فرشته کوچک

بایگانی

  • آذر 1393 2
  • شهریور 1392 1
  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 2
  • خرداد 1392 1
  • اردیبهشت 1392 7
  • فروردین 1392 4
  • اسفند 1391 5
  • بهمن 1391 4
  • دی 1391 1
  • آذر 1391 3
  • آبان 1391 6
  • تیر 1391 9
  • خرداد 1391 31
  • اردیبهشت 1391 24
  • فروردین 1391 26
  • اسفند 1390 17
  • بهمن 1390 19
  • دی 1390 33
  • آذر 1390 35
  • آبان 1390 33
  • مهر 1390 27
  • شهریور 1390 32
  • مرداد 1390 24

آمار : 49525 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • زخم دل !! چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 13:05
    حتــی کفــش هــم اگــر تنــگ بــاشــد زخــم مــی کنــد وای بــه وقتی کــه دل تنـــگ بــاشــد ...!
  • ! سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 08:45
    از روی تو دل کندنم آموخت زمانه این دیده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچه ی ایام دل آدمیان است
  • پدر ... دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 14:49
    پدر، تکیه گاهی بدون تکیه گاه به همین سادگی .... روز همه پدرهای مهربون مبارک ...
  • امشب ... دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 01:00
    دورم از تو بی قرار گرمای دلت ، می لرزم اینجا احساس می شوی چون سایۀ خمیده بر دیوار می رقصی بر بی تابی من، و چه نزدیک است خاطراتت چسپیده به ذهنم نقش بی همتای رخسار تو. دلتنگی ام را می پوشانم با بستری از کلمات اما باز کسی در دلم تو را صدا می زند ای آرامش دهنده ی شب های بی قراریم ... اسماعیل هاشمی
  • امروز ... یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 14:29
    زیبایی زندگی در این است که بی خبر دعایت کنند نبینی و نگاهت کنند ندانی و دوستت داشته باشند و در سکوت صدایت کنند.
  • بابا جونم پیشاپیش روزت مبارک :) شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 17:15
    داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست , عشق , محبت و چهار حرفیه... اتفاقا" دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه ... گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد ... تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم...
  • دوست جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1391 16:09
    دلم واسه اول دبستانم تنگ شده... که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی... یه نفر میاد و بهت میگه: با من دوست میشی؟
  • زندگی چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 13:24
    دنیا را بد ساخته اند. کسی را که دوست داری ‌‌‌، دوستت ندارد کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نداری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسند و این رنج است زندگی یعنی این دکترشریعتی
  • صبر سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 23:40
    خدایـــا! ایـــــوب را بفرســت تا برایـــش از صبـــــــــر بگویــــم...!!!!!!!!
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 21:37
    همیــشـه محـکــوم شـدیــم بـه سـیـاستـمـداری به بــَلــَد بودن بــه شیطنــت های بی شرمــانه انــگ ِ هرزه گــی برای لــمس ِ ته ریــش ِ مردانـه به داشـتــن انـگیـزه هـای پـنـهـانی... حـــد و مــرزهای زنــانه! سـوء تــفاهــم هـای مکـرر بدبـیـنـی هـای مُـزمـن شکــستن های پی در پی... همیــشه دهانــمان سوخــت از آشــهای...
  • در جستجوی پابان ! یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 22:09
    یه دفعه می بینی همه حسها درونت مردن جز تنهایی.نه ... نه... حتی حس تنهایی رو هم نداری .می رسی به خلا هیچ تعلقی به هیچ کی و هیچ چی نداری . معلقی می چرخی توی فضا . معلق می مونی می چرخی دست و پاهات وزن ندارن مغزت وزن نداره جسمت وزن نداره ، رو حت وزن نداره. می خوای ناراحت بشی از اینکه دیگه احساسی نداری ولی حتی نمی تونی...
  • و باز ... شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 09:04
    تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است ! یعنی دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد ...
  • بی حسی پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 20:13
    خیلی چیزا حس می خواد... مخصوصا برای من که آدم حسی یی هستم... از جمله اونا نوشتنه.... مدتهای زیادی که دیگه حس نوشتنم اینجا نیست اصلا انگیزه ای نیست... اگر هم یه چیزایی سمبل می کنم برای خالی نبودن عریضه است... یایه جور عادت و وابستگی قدیمی... شایدم انتظار.
  • ؟ چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 09:06
    اینجا بدون تو, پای ثانیه ها لنگ است, نمی گذرد آنجا بدون من چطور؟
  • من و شب سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 08:53
    شبو خوب می شناسمش من و شب قصه داریم واسه هم من و شب پشت سر روز می شینیم حرف می زنیم ! من و شب، واسه هم شعر می خونیم با هم آروم می گیریم من و شب خلوتمون مقدسه، من و شب خلوتمون، خلوت قلب و نفسه خلوت دو همنوای بی کسه که به اندازه ی زندگی به هم محتاجن من شبو دوست دارم! شب منو دوست داره! من که عاقلا ازم فراری ان من که...
  • بدون شرح ... دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 22:23
  • لبخند بزن دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 00:56
    میدونی لبخند چیه؟! بلدی لبخند بزنی؟ بیشتر لبخند تحویل میدی یا میگیری؟ ... کسی با لبخند جوابت رو میده؟ با لبخند با دیگران برخورد میکنی؟ به خودت چی لبخند میزنی؟ نه نمیزنی؟ خوب کسی که به خودش هم لبخند نمیزنه انتظار لبخند و روی خوش هم از دیگران نباید داشته باشه. طبیعتا دیگران هم از اون انتظار یک برخورد قشنگ با لبخند رو...
  • :( شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 22:27
    عمرم تمام شد بزرگ شدم اما نبودن تو یادم نرفت
  • گفته ام یا نگفتم ؟؟؟ شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 09:06
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA وقتی دختر باشی و تنها وقتی روز تعطیل بـاشد و وسط بعد از ظهر وقتی بدانی دوره و زمانه بد شده است تنهایی قدم زدن در یک کوچه 100-150 متری باریک و خلوت در یک غروب دلگیر دیگر آنقدرها هم شاعرانه نیست دائم خدا خدا میکنی کوچه کوتاه تر شود چشمت دائم به انتهای کوچه است همان جا که...
  • کیست ؟! جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 11:27
    سیاه مستی چشم از شرابـخانه کیست؟ عـقیق چـهره و لعل لـب از خـزانه کیسـت؟ زخرمن که بـرون جـستـه است دانه خـال؟ غـبــار خـط مـعـنـبـر ز آسـتـانـه کـیـسـت؟ چـراغ بـرق ز خـوی که می شـود روشـن؟ خـروش ابــر بــهـاران ز تــازیـانـه کـیـسـت؟ ز خــواب نـاز ظـفــر وا نـمـی کـنـد نرگـس! زبـان سـبـزه نورستـه در فسـانه کیسـت؟ می...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 13:26
    در این زمانه بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را برای این همه ناباور خیال پرست؟ به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند به پای هرزه علفهای باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست کمال دار برای من کمال پرست...
  • زنی‌ را میشناسم ... سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 10:14
    زنی‌ را میشناسم من که شوق بال و پر دارد ولی از بس که پر شور است دو صد بیم از سفر دارد زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست زنی را می شناسم من که می گوید پشیمان است چرا دل را به او بسته کجا او لایق آنست؟ زنی هم...
  • دل دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 00:14
    دیوارهای دنیا بلند است و من گاهی دلم را پرت می کنم ان طرف دیوار. مثل بچه ی بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه ی همسایه می اندازد ، به امید آنکه شاید در آن خانه باز شود . گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار . آن طرف حیاط خانه ی خداست و آنوقت هی در می زنم .در می زنم . در می زنم و می گویم : (( دلم افتاده توی...
  • شیشه قلب من ! یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 08:50
    شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست ؟ یک نفر میگوید شایداین رفع بلاست ، دیگری میگوید شیشه راباد شکست ، دل من سخت شکست هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید، از خودم میپرسم ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود ؟!
  • روز تمام مادرهای مهربونی که واقعا بچه هاشونو دوست دارن مبارک ! شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 09:04
  • بهاریه جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 01:57
    چو شاخه ای که امیدش به برگ و باری نیست بهار آمده ، اما مرا بــــــــهاری نیست نوشته است: بهار است ، شاخه ها سبزند... ولی به گفتهّ تقویم اعتباری نیست مرا که عطر بهشت از تن تو بوییدم به باد هرزهّ اردیبهشت کاری نیست درون قاب خزان ایستاده ام ، بی برگ ز هیچ رهگذرم چشم ِ انتظاری نیست "محمد رضا ترکی"
  • یادش بخیر .... چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 11:44
    گاهی من... که من! "رسم غریبی ست" ...که من تو را! کنار ِ چشم ِ روشن ِ تو...مرا...که تو! حوصله کن... هنوز از حسرت کلمات باقیست...برای نفس کشیدن! پی نوشت : از اینکه تو خطاب شده اید معذرت می خوام ...
  • بدون شرح ! سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 12:39
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 23:22
    دل من دیر زمانی است که می پندارد : « دوستی » نیز گلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ... ساقه ترد ظریفی دارد . بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد ! در زمینی که ضمیر من و توست ، از نخستین دیدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هایی است که می افشانیم . برگ و باری است که می رویانیم آب و خورشید و...
  • اعتراف یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 13:25
    من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم! سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من من روز...
  • 347
  • 1
  • 2
  • صفحه 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 12