-
"این متن را جدی بگیریم"
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 10:08
همیشه با یادآوری این مطلب سعی می کنم وقتی از دست مامان و بابام خیلی خسته و ناراحت بودم آرامش رو برای خودم فراهم کنم ، دوستشون داشته باشم و بهشون احترام بزارم .... کمی سخت شده این روزا .... اما امکان پذیره .... شک نکن ! فرزند عزیزم، آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا...
-
یادم هست !
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1391 09:35
سرما را به خاطر دارم ... وقتی همه گرم بودند و مرا انگار یادشان نبود مهم نیست ... اینها ماندنی نیستند نه ... در انتظار بهتر از این نیستم صحبت کینه و انتقام راهم نمیکنم چه فرقی می کند در جمع باشی یا تنها از چه... از کدامشان گله کنم؟ جمع؟تنهایی؟خودم؟...
-
روز معلم مبارک ...
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 10:29
هزاران گل باغچه ی زندگی بوسه می زنند بر دستان آن فرشته ای که ساکن خانه ای است در: خیابان بهار کوچه ی اردیبهشت پلاک12
-
بی باد ...
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 14:03
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن ، در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد ...
-
زمزمه امروز من !
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 09:43
دل خوش از آنیم که حج میرویم! غافل از آنیم که کج میرویم! کعبه به دیدار خدا میرویم؟ او که همینجاست کجا میرویم؟ حج به خدا جز به دل پاک نیست! شستن غم از دل غمناک نیست راستی .... امروز تولد یکی از مهربون ترین خواهرای دنیا هم هست ... با اینکه اینجا نمی آد و این پست رو نمی خونه ... ولی ... با تمام وجودم تولدش رو تبریک می گم...
-
من بی من
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 22:43
خالی ام از حرف .... پرم از دلتنگــــــی !!! دلتنگ برای روزها ، لحظه ها ، اتفاقا و نگاههای مهربونی ...
-
دلم برای کودکیم تنگ شده!
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 09:26
برا روزایی که باور ساده ای داشتم ، همه آدما رو دوست داشتم مرگ مادر کوزت را باور میکردم و از زن تناردیه کینه به دل میگرفتم مامانم که میرفت به این فکر بودم که مثل مادر هاچ گم نشه دلم میخواست ممُل رو پیدا کنم ، از نجاری ها که میگذشتم گوشه چشمی به دنبال وروجک بودم تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود برا دوستیهای...
-
تنهایی یعنی:
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 19:07
تنهایی یعنی: بیــن ِ آدمــایی بـاشی که میگن دوستت دارن .. ولــی ، کــنار ِتو و رنجهات و تنهایی و دلتنگـیات نیـستن..
-
ه ...
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 10:41
گاهی دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد ؛ که بیاد تو تنهاییم و من اجازه ندم ! و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه : مگه من مردم که تنها بمونی .
-
امشب ...
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 22:51
-
همراه با آغازی دلچسب ...
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1391 21:45
ساده و کوتاه : اردیبهشت عاشقی ... مقدمت مبارک
-
آگهی
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 06:49
به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد برای رفع پاره ای دلتنگیها نیازمندیم ...
-
هوا
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 01:08
هــــــــــــوا ، پـر از دوستـَت دارم هـایـی اسـت کــه بــه بــاد سپــرده ام پـنـجــره را بـگشــا . . .
-
این روزها
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1391 11:55
این روزها پـــــــــــــــــرم از لحظه هایی کـــــــــــــــه دوستشان دارم ! دوستشان داشتــــــــــــم ... مثل حالا ... و هوای چشمهایش
-
نفس
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 10:38
اگـــــــر کارگردان بودم صدای نفس هایت موســـــــیقی متن تمام فیلم هایم بـــــود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 فروردینماه سال 1391 21:18
من حواس فاصله ها رو پرت میکنم تو فقط بیا..............!!!
-
من
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 10:41
با کجای سکوت کنار بیایم وقتی من فریادم را با نگاه می زنم ..
-
کار ما
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 17:22
کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم. سهراب سپهری
-
همـــــــــــه
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 00:00
من یاد گرفته ام وقتی بغض می کنم وقتی اشک می ریزم ... منتظر هیچ دستــــــــــــــی نباشم وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم من یاد گرفته ام که اگر زمین می خورم خودم برخیــــــــــزم من یاد گرفته ام راهی را بسازم به صداقت من یاد گرفته ام که همه رهگذرنــــــــد همـــــــــــه
-
سبکباران ساحل ها
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1391 09:33
لب دریا، نسیم و آب و آهنگ، شکسته ناله های موج بر سنگ. مگر دریا دلی داند که ما را، چه توفان ها ست در این سینه تنگ ! تب و تابی ست در موسیقی آب کجا پنهان شده ست این روح بی تاب فرازش، شوق هستی، شور پرواز، فرودش : غم؛ سکوتش : مرگ ومرداب ! سپردم سینه را بر سینه کوه غریق بهت جنگل های انبوه غروب بیشه زارانم در افکند به جنگل...
-
دلتنگم
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 15:42
دلتنگم برای کسی که مدتهاست بی آن که باشد هرلحظه زندگی اش کرده ام.......
-
به دیدارم بیا هر شب ...
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 01:08
به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند دلم تنگ است . بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم تنگ است. بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی بیا ای همگناه...
-
چشمانت
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 11:11
دردهایم ساکت می شوند... وقتی چشمانت به من لبخند می زنند... به گمانم آن ها هم شیفته ی نگاه گرم تو اند!
-
دل خوش کنکی
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1391 08:53
عصر ها ساعت هامتر می کنم خیابان ها کوچه پس کوچه ها را دست به دامن می شوم رمال و فال فروش ها را به هوای دادنِ دل خوش کنکی
-
چشمهای ملتمس
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 15:26
ساعت ها به کندی قدم بر می داشت.... به استاد خیره نگاه می کرد اما گوئی او را نمی دید... او تنها نگاه می کرد... گویی پوست خود را باید بشکافد... ذهنش درگیرتر از آن بود که اطرافیانش می پنداشتند.... او نمی توانست تمرکز کند... می ترسید از این همه نگاه بی جواب... هیچ کس نمی توانست بفهمد در پس این چهره چه دردی نهان است... به...
-
تو ... من ... ؟!
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 22:03
تو تمام این روزهای رفته را ، همه ی رنگ های کهنه ی زخم های ناتمام را ، به پرسوال ترین ِ واهمه ی آدمی ، رو به سوی آینه و نور ، متبرک با فالی از حافظ ِ شیرازی ؛ در خمیازه ی یک دفتر خاطرات خسته بسته ای ! و من دور از همگان حتی ، در یک تنهایی ِ عمیق هم که گم شده باشم ؛ باز هم لای کاغذهای سپید ِ آفتابی ، در دل ِ بی قرارترین...
-
دلتنگ
یکشنبه 13 فروردینماه سال 1391 15:20
دوست دارم خیلی بلند صدات کنم ، می خوای بشنوی ؟ اصلا تا حالا سعی کردی بشنوی ؟ پس اماده شو .... فقط ... گوشات رو نگیری یه وقت ! .. حرف اخر: * اخ ، شده از شدت دلتنگی نفس کشیدن واست سخت بشه ؟ از دلتنگی ، سردرگمی ، فرار از دیدنی هایی که زجرت می دن و چاره ایی جز دیدنشون نداری ! *یعنی می شه شیارهای باقیمانده از زخم های این...
-
خوش بودن
شنبه 12 فروردینماه سال 1391 21:57
خوش بودن که به همین سادگی نیست ! کلی ماجرا دارد ... باید تو باشی و باران ، روی مبل ِ کنارِ شومینه گرمای دست های تو باشد و لبخندت و چشمان ِ من خیره به این همه شکوه و آرامش . . . یا یه جاده ی پر درخت باشه توی یه هوای بهاری ... و قدم زدن کنار هم تا ناکجا آبادی که هیچ وقت تورو از اون جدا نکنه ... طوری که با آرامشی که داری...
-
تنهایی
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 20:37
بعد از مدتها غربت عجیبی رو تو بعضی شب هام دارم حس می کنم ... دیروز ، روز خوبی داشتم اما نمی دونم چرا امروز انقدر دلم گرفته ... هفته پر مشغله ای داشتم و می دونم بخشی از این دلتنگی برای خستگیه ... دلم بهونه می گیره ، یک لحظه سفر می خواد ، یک لحظه موسیقی، یک لحظه همصحبت ... از بین همه بهونه هاش الان تونستم این فضا رو بهش...
-
سالگرد آمدنت مبارک فصل مهربانی ها ...
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 22:43
حال م خوش است ؛ خـــــــوش تر از این نسیم ِ گستاخ ِ میانه های عید و نوروز و پروانه ، از فروردین ترین ماه ِ سپید ِ متولد شدن ! امسال ، نه به سن مان اضافه ، که از آن کم خواهد شد ! جوان تر خواهیم شد ، برای رسیدن ِ به آن لحظه ی پرواز ِ قشــــــــــنگ ! رویش شکوفه از دل ِ زمستانی ترین بهــــاران یک اندیشه زیباست ! چه فرقی...