من معمولی ام و معمولی بودن هیچ غمگین نیست

من از آن دسته آدم هایی نیستم که ماندگار می شوند،می چسبند یک جایی گوشه ی ذهن شما و کنده نمی شوند.کلمات منحصر به خودم ندارم که به واسطه یشان یادم بیفتند.ایده ای ندارم برای نجات دادن دنیا.خیال پرداز خوبی نیستم.همه چیز را همان شکلی می بینم که هست و همه را همانجوری می پذیرم که هستند.
کسی را سوال پیچ نمی کنم.اصراری ندارم که کسی خودش،دنیای شخصی اش یا گذشته و حالش را تمام و کمال برایم توضیح بدهد.فکر می کنم اگر لازم باشد چیزی را بدانم آدم ها خودشان می آیند و همانقدری که لازم است در موردش برایم حرف میزنند. بله.من مدت هاست که هیچ اصراری ندارم به هیچ چیزی.اصراری ندارم به برآورده شدن خواسته هایم.
اصراری ندارم به اینکه اگر خیلی دلتنگش می شوم،خیلی دلتنگم شود.اصراری ندارم به فهمیده شدن،به درک شدن،به اینکه یکی گوش باشد برای غصه های کوچک و بزرگم.اصراری ندارم به غافلگیر شدن،به عوض کردن اطرافیانم،به اثبات درست بودن عقایدی که خودم هم هیچ اطمینانی ندارم به درست بودنشان.

 من معمولی ام و معمولی بودن هیچ غمگین نیست به نظرم.معمولی بودن فقط خیلی معمولی ست...شاید این معمولی بودنم خوب باشد برای بقیه.یکجوری که جای خالی ام نه به چشم شان بیاید،نه بگذارد هیچ دردی بپیچد توی دلشان...!!