سالها پیش در هیاهوی فریادهای مردم بدنیا آمدم و چنین شد که ...سرشار از حرفم...اما آموختم که با سکوت فریاد بکشم !
فریادم را به درون می کشم... تا دیگران را نیازارم!!
ادامه...
تو شرایط عادی همه هستن...همه خوبن...توی خوشیها هم همینطور...ولی درست در لحظاتی که داری شرایط بدی رو می گذرونی...وقتایی که احتیاج به آرامش...یا یه پناه ...اونوقته که هیچ کس درکت نمی کنه...همه خودخواهی های خودشونو دارن...هر کی فکر خودشه...هیچ کی نیست همراهیت کنه...کنارت باشه...پناهت باشه...همراهت باشه...یه لحظاتی از خودخواهی اش بگذره...بخاطر تو...آدما اینجور مواقع هست که خودشونو نشون می دن...عوض اینکه مرحم زخمت باشن...یه دردی به دردات اضافه می کنن...پشتت یهویی خالی میشه....اونوقته که باید بفهمی که اشتباه کردی ...عزیز ترین کستم فکر خودشه...حتی اگه بگی بدادم برس ...انگار نه انگار که صدایی میشنوه....ولی تو انتظار داری...یه انتظار احمقانه...این خیلی درد داره...خیلی.
ستاره
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 10:01 ق.ظ